قتل دختر 7 ساله به دست مادر نابغه ای که معتاد شد

یک مادر نابغه ریاضی پس از ابتلا به اعتیاد مواد مخدر دختر هفت ساله اش را به خاطر بهانهگیری با فشار دادن گلو خفه کرد و کشت.
دوم آبان ماه سال قبل در حالی که مأموران مبارزه با مواد مخدر برای دستگیری یک فروشنده مواد مخدر به نام افشین به خانهاش واقع در شهرک علائین مراجعه کردند، این فرد از خانه فرار کرد اما در یخچال خانهاش جسد طفل خردسالی کشف شد و این در حالی بود که شواهد ابتدایی حکایت از این داشت که مدت زمان زیادی از قتل گذشته است.
رسیدگی به موضوع در دستور کار مجید باقری، بازپرس کشیک قتل پایتخت قرار گرفت و جسد برای انجام معاینات به پزشکی قانونی منتقل شد.
حدود یک ماه از کشف جسد دختر خردسال میگذشت که افشین به همراه مادر باران در حوالی خانهشان شناسایی شده و در عملیات تعقیب و گریز با تیراندازی پلیس، خود را تسلیم مأموران کردند.
مادر باران در مواجهه ابتدایی با بازپرس پرونده به قتل دخترش اعتراف کرد و بیان کرد در حالی که مواد مخدر مصرف کرده بود، به خاطر بهانهگیری دختر هفت سالهاش به نام باران، دستش را روی گلوی او گذاشته و خفهاش کرده بود.
اما در بازجویی بعدی زمانی که دیگر پزشکی قانونی هم نتیجه معاینات جسد را اعلام کرده بود، مادر باران حرفش را تغییر داد. نتیجه این آزمایشها هولناک بود: «دلیل تامه فوت خفگی به علت کمبود اکسیژن محیط است!» و این یعنی وقتی باران داخل یخچال قرار گرفته هنوز نیمهجان بود و به خاطر کمبود اکسیژن محیط یخچال با مرگ دست و پنجه نرم کرد تا جان داد.
مادر باران در دومین جلسه بازجویی گفت: شب حادثه وقتی از سر کار به خانه آمدم خیلی خسته بودم. شام خوردم و مواد مخدر مصرف کردم و خوابیدم. صبح روز بعد دیدم که باران نفس نمیکشد. یک آینه پایین پایش و یک آینه بالای سرش بود. باران از آینه و رعد و برق میترسید. از افشین پرسیدم چه بلایی سر باران آمده اما او هم اظهار بیاطلاعی کرد.
حرفهای متناقض مادر باران در حالی بود که او حتی بازسازی صحنه جرم را هم انجام داده بود. وقتی بازپرس پرونده با حرفهای ضد و نقیض مادر باران مواجه شد، جلسه مواجهه حضوری بین متهمان برگزار کرد اما در جریان این جلسه، مادر باران حرفهای بازجویی قبل را پس گرفت.
برگزاری جلسه مواجهه حضوری
مادر باران کنار افشین روی صندلیهای شعبه هفتم دادسرای شهر ری، روبهروی بازپرس باقری مینشیند. زن جوان قبل از هر چیز در مورد سرنوشت جسد دختر خردسالش سؤال میکند. دلش میخواهد بداند جسد دفن شده است یا نه. همان جسدی که او به همراه افشین آن را هشت ماه در یخچال خانه مخفی کرده بودند.
بعد دوباره حرفش را تغییر میدهد و میگوید باران را به قتل رسانده است و جزئیات این قتل را همانطور که در بازجوییهای اول گفت و بازسازی صحنه کرد، شرح میدهد.